black flower(p,87)

black flower(p,87)

تهیونگ: اوه تو باور کردی بقیه ازم مدرک می خواستن.

تهیونگ با تعجب به لوهان خیره شد.

لوهان بدون اینکه سوال پیچش کنه حرفش رو باور کرده بود.

لوهان: با اینکه تغییر کردی اما هنوزم شبیه قبلی هستی....
نیاز به مدرک نیست.... در ضمن من خودم به عنوان یه امگای غالب باردار شدم،
پس چطور می تونم حرفت رو باور نکنم؟

تهیونگ به فکر فرو رفت.

بهترین دوست و دوست دخترش....
که دیگه باید بهشون لقب سابق رو می داد، حرفش رو باور نکرده بودند ....
و نتونسته بودن بشناسنش....
احتمالا اطرافیانش حتی به قیافش توجه نمی کردند ...
و فقط این هم خونش بود که اینکارو می کرد.

تهیونگ دهنش رو باز کرد که حرفی بزنه اما همین که به قسمت آخر حرفی که لوهان زده بود فکر کرد دهنش خود به خود بسته شد.

لوهان باردار بود؟

شوخی تهیونگ واقعا جدی شده بود؟

اما اون یه امگای غالب بود و رحم نداشت.

چطور امکان داشت؟!

اصلا جنین رو کجا جا داده بود؟

تهیونگ: تو بارداری؟ راست میگی؟

لوهان لبخند زد.

لوهان: شگفت انگیز نیست؟
با اینکه غیر ممکن به نظر می رسه اما چند ماه دیگه بچم توی بغلمه...

تهیونگ سرش رو تکون داد و یه لبخند مصنوعی روی لبهاش نشوند.

لوهان باردار بود پس یعنی به زودی از اینجا می رفت.

و وسایلش رو میبرد‌....
شاید چیزایی که بهش قرض داده بود رو بهش می بخشید ....
اما یه همخونه ی جدید که ممکن بود حتی آلفا باشه براش فرستاده میشد و اجاره و هزینه ی قبض ها نصف می شد.

ولی باید براش خوشحال میشد لوهان لیاقت مادر شدن رو داشت.
دیدگاه ها (۴۱)

black flower(p,88)

black flower(p,89)

black flower(p,86)

black flower(p,85)

black flower(p,304)

black flower(p,258)

black flower(p,259)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط